گردش
من عاشق گردشم!
همیشه وقتی مامان از سر کار بر می گرده، من می پرم بغلش و می گم منو ببر دد! منظورم همون پارک و خونه پدرجونه!
یه روز که از دوری بابابزرگ و مامان بزرگ تب کرده بودم؛ بالاخره مامان منو برد بیرون! خیلی خوش گذشت! یه عالمه بستنی خوردم و بازی کردم!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی