آراد برارزاده آراد برارزاده ، تا این لحظه: 10 سال و 21 روز سن داره

آراد، امید زندگی مامان و بابا

چهارمین بهار زندگی

پسر عزیزم درچهارمین بهار زندگی ات هستی  و من هر روز که می گذرد بیشتر از قبل به داشتن فرزندی همچون تو افتخار میکنم. دو سال گذشته درگیری کار و زندگی باعث  شد تا کمتر به ثبت خاطراتت بپردازم . از این پس سعی میکنم تا خاطرات بیشتری از روزهای خوب در کنار تو بودن ثبت کنم. 😘😘😘😘😍😍 ...
6 فروردين 1398

خستگی!

می دونید بعد اینکه می رم خونه مادرجون و یه عالمه بازی می کنم؛ چه حالی پیدا می کنم؟ این حالو! ...
17 مهر 1395

ناهار در جاده درازکلا

بعد از اینکه از مشهد اومدم مامانم نذاشت باباجون و مامان جون برگردن خونه خودشون و چون پرستار من مسافرت بود قرار شد تا اونا پیش من بمونن تا هفته بعد که با هم بریم شمال! تو راه شمال قرار شد تا تو جاده درازکلا ناهار بخوریم. خیلی به من خوش گذشت! چقدر هم اون ناهار به من چسبید! ...
17 مهر 1395

سفر به مشهد

آخرای شهریور بابا و مامان با خانواده هاشون و عمه جون به همراه من رفتیم مشهد! یه سفر دسته جمعی که خیلی خوش گذشت! بالاخره منم مشدی شدم. اینم یه عکس دسته جمعی! چقدر هم پدربزرگام نازم رو کشیدن! وای چقدر تو پارک کوهسار آب بازی کردم! اینم ماشینی که باهاش خانوادگی رفتیم مشهد! اسم رانندش پژمان بود. اونقدر اذیتش کردم که بنده خدا روز آخر حاضر بود ناهار نخوره ولی از شر من خلاص شه!   ...
17 مهر 1395

نی نی جدید!

دیروز دخترخاله عزیزم به دنیا اومد. من خیلی ذوق کردم. ببینید چقدر خوشکله! البته اولش که من دیدمش خیلی گریه کردم ولی بعش که دیدم یسناجون چقدر خوشکله کلی ذوق کردم و از ذوق یه عالمه شربت آلبالو خوردم و بالاخره خوابم برد! ...
13 شهريور 1395

سفر به شمال!

دوری از پدربزرگ و مامان بزرگم خیلی طول نکشید. من خیلی بابا و مامان رو اذیت کردم و اونا تصمیم گرفتند که منو ببرن شمال! اولش تو راه خیلی خسته شدم! ولی بعدش خیلی خوش گذشت! تفریح دو نفره و مردونه هم حال میده ها!   ...
13 شهريور 1395