مرد کوچولو
من یه سوال دارم.مگه مردا هم کوچولو میشن؟آخه میدونین؟دیروز مامانی منو به مادرجون و خاله داد تا نگهم دارن و مامان یه ذره استراحت کنه.آخه بیچاره مامانی تا صبح بالاسر من بیداربود.خلاصه مادرجون و خاله شروع کردن به بازی کردن با من.یه دفعه مادرجون منو وایسوند.یهو خاله مثل فنر پرید دوربین آورد.منم از حرکت خاله این شکلی شدم.
خاله اینقد ذوق زده بود که نزدیک بود با دوربین زمین بخوره.واقعا عجیب غریب رفتار میکرد.
اینقدر رفتارش عجیب بود که من از ترس سرمو انداختم پایین و آب دهنمو با ترس قورت دادم.
سرمو با ترس بلند کردمو منتظر بودم خاله یه بلایی،چیزی به سرم بیاره.ازش بعید نبود با این عجیب و غریبیش.
یهویی خاله با همون ذوق مرگیش پرید چند تا عکس ازم گرفت و گفت:خاله قربون مردکوچولوش بره که روی پاهای خودش وایساده.حالا من نمیدونم روی پا وایسادن من اینقدر ذوق داشت؟مخصوصا که یه لنگه جورابم هم گم شده بود.من باید یه فکری به حال این خالم بکنم به خدا.به هر حال خیالم راحت شد و یه نفس راحت کشیدم.
ولی یه سوال؟مگه مردا هم کوچولو میشن؟نمیدونم.بازم باید برم فکر کنم.شما هم لطفا برای خالم دعا کنین حالش زودتر خوب شه من یه نفس راحت بکشم.