آراد برارزاده آراد برارزاده ، تا این لحظه: 10 سال و 6 روز سن داره

آراد، امید زندگی مامان و بابا

ناهار در جاده درازکلا

بعد از اینکه از مشهد اومدم مامانم نذاشت باباجون و مامان جون برگردن خونه خودشون و چون پرستار من مسافرت بود قرار شد تا اونا پیش من بمونن تا هفته بعد که با هم بریم شمال! تو راه شمال قرار شد تا تو جاده درازکلا ناهار بخوریم. خیلی به من خوش گذشت! چقدر هم اون ناهار به من چسبید! ...
17 مهر 1395

سفر به مشهد

آخرای شهریور بابا و مامان با خانواده هاشون و عمه جون به همراه من رفتیم مشهد! یه سفر دسته جمعی که خیلی خوش گذشت! بالاخره منم مشدی شدم. اینم یه عکس دسته جمعی! چقدر هم پدربزرگام نازم رو کشیدن! وای چقدر تو پارک کوهسار آب بازی کردم! اینم ماشینی که باهاش خانوادگی رفتیم مشهد! اسم رانندش پژمان بود. اونقدر اذیتش کردم که بنده خدا روز آخر حاضر بود ناهار نخوره ولی از شر من خلاص شه!   ...
17 مهر 1395

نی نی جدید!

دیروز دخترخاله عزیزم به دنیا اومد. من خیلی ذوق کردم. ببینید چقدر خوشکله! البته اولش که من دیدمش خیلی گریه کردم ولی بعش که دیدم یسناجون چقدر خوشکله کلی ذوق کردم و از ذوق یه عالمه شربت آلبالو خوردم و بالاخره خوابم برد! ...
13 شهريور 1395

سفر به شمال!

دوری از پدربزرگ و مامان بزرگم خیلی طول نکشید. من خیلی بابا و مامان رو اذیت کردم و اونا تصمیم گرفتند که منو ببرن شمال! اولش تو راه خیلی خسته شدم! ولی بعدش خیلی خوش گذشت! تفریح دو نفره و مردونه هم حال میده ها!   ...
13 شهريور 1395

گردش

من عاشق گردشم! همیشه وقتی مامان از سر کار بر می گرده، من می پرم بغلش و می گم منو ببر دد! منظورم همون پارک و خونه پدرجونه!   یه روز که از دوری بابابزرگ و مامان بزرگ تب کرده بودم؛ بالاخره مامان منو برد بیرون! خیلی خوش گذشت! یه عالمه بستنی خوردم و بازی کردم! ...
13 شهريور 1395

تولد باباجون!

 بعد رفتن بابابزرگ و مامان بزرگم خیلی دلم واسشون تنگ شده بود. اونقدر گریه کردم. بعد مامان و بابا منو بردن خونه پدرجون! وای چه عالی! بابام رو سورپرایز کرده بودن. تولدش بود. باباجون تولدت مبارک! منم از اول تا آخرش همش حواسم به کیک و کادوها بود. جای شما خالی خیلی خوش گذشت! ...
13 شهريور 1395

سفر به قم

دو هفته پیش با پدر بزرگ و مامان بزرگم رفتیم قم! جاتون خالی. خیلی بهمون خوش گذشت! من که کلی پیاده روی کردم. بعدش یه جوجه کباب خوشمزه خوردم! اصلا همه کباب های بابام خوشمزه است! شب هم رفتیم یه رستوران خیلی خوشکل تو فرحزاد! چقدر خوش گذشت! منم تا تونستم هم خودمو واسه بابابزرگم لوس کردم! ...
13 شهريور 1395

عکس های شرور!

تو دو تا از عکسهایی که جدیدا گرفتم؛ خیلی شبیه بچه شرورها شدم! البته فکر نکنید که من شرورم ها! تازه من خیلی هم آروم و باکلاسم! ...
30 تير 1395