ناهار در جاده درازکلا
بعد از اینکه از مشهد اومدم مامانم نذاشت باباجون و مامان جون برگردن خونه خودشون و چون پرستار من مسافرت بود قرار شد تا اونا پیش من بمونن تا هفته بعد که با هم بریم شمال! تو راه شمال قرار شد تا تو جاده درازکلا ناهار بخوریم. خیلی به من خوش گذشت! چقدر هم اون ناهار به من چسبید! ...
نویسنده :
سمانه
12:04